×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

  • تاریخ انتشار : 1400/04/06 - 18:38
  • بازدید : 57
  • تعداد بازدید : 57
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه

به مناسبت سال‌روز آغاز سفر امام رضا(ع) از مدینه به ایران؛

حدیث سلسله الذهب: «لا اله الا الله» دژ و حصار محکم من است

حدیث سلسله الذهب: «لا اله الا الله» دژ و حصار محکم من است

سال 200 قمری برابر با 195 خورشیدی سفر امام رضا (ع) از ۱۵ محرّم آغاز شد، و تا ۲۹ جمادی‌الثّانی به‌طول انجامید. مدینه بود و یک امام، که چند روز از شهادت پدر بزرگوارش امام موسی کاظم(ع) می‌گذشت.

 

به گزارش مفدابهشتی- پس از شهادت امام موسی کاظم (ع)، پی در پی بر تعداد شیعیان آگاه افزوده می‌شد. شیعیانی که مثل پروانه دورش می‌گشتند. و این باعث می‌شد که مأمون احساس ناامنی کند. پس چند بار از امام رضا(ع) دعوت کرد که به خراسان بروند و ولی‌عهدی حکومت را بپذیرد. امام با علم لدنی خود خوب می دانست که برایش دسیسه چیده شده‌است. دعوت را نمی‌پذیرفت؛ تا این‌که مأمون دو مأمور فرستاد، تا امام را به رفتن وادارد. ایشان همه‌ی اقوام و آشنایان و شیعیان را به حضور طلبید. ضمن خداحافظی بیان داشت: «در بدرقه‌ی من گریه کنید که این سفر بی بازگشت است.» بدین ترتیب، نارضایتی خود را از این سفر به همه اعلام کرد.

سفر آغاز شد. از هر شهر و دیار که می‌گذشتند، مردم تا متوجه حضور امام می‌شدند، دور ایشان حلقه می‌زدند و می‌خواستند به حدیثی، سخنی یا روایتس ارشادشان نماید. به ایران که رسیدند تعداد شیعیان همراه امام بیش‌تر شد.

کجاوه‌ی امام به نیشابور رسید و از بازار گذشت. دو تن از راویان احادیث به نام‌های «ابوذرعه» و «محمد بن اسلم طوسی» جلو آمدند و به امام عرض کردند: «ای امام و فرزند امامان، ای سلاله‌ی پاک فاطمه‌ی زهرا، ای چکیده‌ی پرثمر نبوت! به‌حق پدران گرامی‌ات صورت مبارک و پرنور خود را به ما بنمایان! و حدیثی از جد بزرگوارت را برای ما بگو!»

امام دستور داد کجاوه را متوقف کنند. سپس سایبان را کنار زد و چشم مسلمانان به جمال نورانی‌اش منور شد.

مردم همه روی پا ایستادند. صدای گریه از هر سو بلند شد و اشک شوق از دیده‌ها فرو ریخت. گروهی خود را به خاک می‌افکندند، عده‌ای افسار مرکبش را بوسه می‌زدند، یا گردن می‌کشیدند تا صورت مبارک امام را ببینند.

ازدحام و غوغا تا ظهر طول کشید و مردم هم‌چون سیل اشک می ریختند تا سرانجام، بزرگان قوم فریاد زدند: «ای مردم! گوش کنید و فرزند رسول خدا را آزار ندهید، که این کار آزار رسول خداست.»

مردم ساکت شدند و بیست و چهار هزار قلم و دوات آماده شد، تا حدیث امام را بنویسند. این حدیث شریف بعدها به «حدیث سلسلة الذهب» (سلسله‌ی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومان (رسول خدا و ائمه ) هستند.

بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند، تا حدیث را برای کسانی که صدای امام را نمی‌شنیدند، با صدای بلند تکرار کنند.

امام رضا علیه السلام این چنین آغاز کرد: «پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب که در کوفه شهید شد، از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، از قول جبرییل، که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»

(کلمه‌ی توحید «لا اله الا الله» دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.)

سپس حضرت رضا علیه السلام فرمود: «آری، خداوند راست فرمود و جبرییل و رسول خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) همگی راست گفته اند.»

در این هنگام کجاوه‌ی امام به راه افتاد.و چه بسا مأموران مأمون، کجاوه را حرکت دادند. اما امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد: «بشرطها و انا من شروطها!»

(اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم.)

  • گروه خبری : Akhbar
  • کد خبر : 105802
کلید واژه
متن استاتیک شماره 39 موجود نیست